خودت .. هم هوا .. هم ...
دیگر
به هوا هم نیازی ندارم !!!
تو خودت را ...
مثل آسمان ...
مثل هوا ...
مثل نور ...
پهن کرده ای روی همه لحظه هایم...!
آسمان را بنگر،
که هنوز...
بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست...
گرم و آبی و پر از مهر
به ما می خندد
یا زمینی را
که دلش از سردی شبهای خزان
نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار...
دشتی از یاس سپید،
زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز،
پر امنیت احساس خداست
ماه من، دل به غم دادن
و از ﻴﺄس سخن ها گفتن
کار آنهایی نیست
که خدا را دارند
ماه من!
غم و اندوه اگر هم روزی،
مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات
از لب پنجره عشق،
زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا
چتر شادی واکن
و بگو با دل خود
که خدا هست،
خدا هست هنوز...
او همانیست که در تارترین لحظه شب
راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه
دلش می خواهد...
همه زندگی ام غرق شادی باشد
ماه من!
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی ، بودن اندوه است
این همه غصه و غم این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه،
میوه یک باغ اند
همه را با هم و با عشق بچین
ولی از یاد مبر...
پشت هر کوه بلند
سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند...
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز...
الماس وجودمان را جلا دهیم
کشاورزی آفریقایی در مزرعه اش زندگی خوب و خوشی را با همسر و فرزندانش داشت. یک روز شنید که در بخشی از آفریقا معادن الماسی کشف شده اند و مردمی که به آنجا رفته اند ، با کشف الماس به ثروتی افسانه ای دست یافته اند.
...فرهنگ گم شده مردمانم است .
...پیشینه ی به فراموشی سپرده شده سرزمینم است .
...زبان شیوای پارسی است که امروز کمتر نشانی از آن میبینم
آری من این ها را میخواهم...با تمام وجود...تا بار دیگر با این اندیشه که فرزند آریایم سربلند باشم.
اینبار من با سرزمین خود پیمان میبندم که نگاهبان آن باشم.
اینجا...سرزمین آریایی...ریشه و پیشینه و فرهنگ من است و تا هستم از آن پاسداری خواهم کرد.
منبع:پارسی اندیشان
خسته از انتظار های بی مورد
مرور هر روزه ی زندگی
گشتن بدنبال تفاوت های یکنواخت
شب را میپرستم
چون تکراری نمی شود
چون در سایه میتوانم آرام شوم
صدای جیر جیرک ها را دوست دارم
و صدای باد!
صدایی که در شب ، خودش را پیدا می کند
و چون تصویری در آینه پیدا نیست
روز ها خطرناکند!
گاهی خودم را بین دیگر تصویر ها گم میکنم
و گاهی به اجبار چشم هایم را می بندم
برای ندیدن تصویرم!
ای آدم!
به راستی چه گذشت بر تو؟
که اینگونه پست شدی!
اینگوونه در پس خیانت هایت میخندی و از پس نقابت می گریی .
غضنفر میره بقالی، میبینه رو دیوار بزرگ نوشتن: علی با ماست! حسن با ماست! حسین با ماست! میگه: ببخشید اقا، شما ماست خالی ندارید؟!
غضنفر داشته راه میرفته خسته میشه شروع میکنه به دویدن!!!!!!
غضنفر میبینه همسایش برفهای پشت بام روپاروکرده وریخته توکوچه.عصبانی میشه وبرفاروبازحمت زیادباسطل میبره روپشت بام خودش پهن میکنه ومیگه:اینابایدافتاب بخورن تاخشک بشن!
تو نا کجا آباد می آن جمعیت مردم رو با هلیکوپتر گلباران کنند عده زیادی کشته میشن ! برسی میکنن میبینن گل و با گلدوناش پایین میانداختن !
غضنفر پشتش رو می خواسته بخارونه, دستش نمیرسیده ! صندلی زیر پاش میگذاره !
غضنفر رفته بوده مکه. تو مراسمی که باید به شیطون سنگ بزنه، یهو سنگاش تموم میشه… اونم به جاش فحش میده
یکبار یک همشهری یک خیار بر می داره می بره سوپرمارکت , به فروشنده می گه: ببخشید آقا خیارشور دارید؟ فروشنده هم در جواب می گه بله داریم. همشهری ما هم می گه پس بی زحمت این خیار ما رو هم بشور.
می بینم
من به این جمله نمی اندیشم
به تو می اندیشم
ای سرا پا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم
همه و قت، همه جا
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم
تو بدان این را تنها تو بدان
تو بیا
تو بمان با من تنها تو بمان
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند
اینک این من که به پای تو در افتادم باز
ریسمانی کن از آن موی دراز
تو بگیر
تو ببند...
پیامكهای نوروزی |
************************************ يک شاخه رز سفيد تقديم تو باد ************************************ مثل ماهي زنده ************************************ ><(((> ************************************ سايه حق ************************************ دنيا را برايتان شاد شاد ************************************ سلامتي ************************************ با آرزوي ************************************ بهار بهترين بهانه براي آغاز، و
آغاز بهترين بهانه براي زيستن است ************************************ چند روز ديگه بهار مياد و همهچيز
رو تازه ميكنه، سال رو، ماه رو، عاقبت زمستان رفت و رو سياهيش براي
ما موند ************************************ نزديک عيده، توي خونه تکونيه دلت، مارو بيرون نکني!!! ************************************ امروز 2 نفر از من آدرس و شماره تلفن
تو رو گرفتن که بيان پيشت يکيشون خوشبختي بود اون يکي هم موفقيت ************************************ ز کوي يار ميآيد نسيم باد نوروزي
از اين باد ار مدد خواهي چراغ دل برافروزي . نوروز مبارک ************************************ باز باران با ترانه مي خورد بر بام خانه آمد آن روز باراني گفت كه آمد روز عيد گفت هر لحظه تنها مانده در اين شب رويايي گفت كه شايد دل عيد شده اسير باز بهار آمد در اين خانه ي تنهاي ما همه گفتيم عيد آمد بوي بهار آمد(ببخشيد كه كمي گيج شديم منظور همان عيد شما مبارك است) ************************************ آسمان را می خواهم برای عبور ، جاده
باریکست ..... |
انقلاب ما صبح صادق بود و فجر ایمان که در سکوتِ سرد زمستانِ بیداد، سرود حقیقت سر داد، و در ستیغ گرماى تابستانِ شقاوت، خنکاى عدالت گسترد . آن روزها که همه چیز پاییز زرد ، رنج را زمزمه مى کرد ، ناگهان نبض زمان با بهار لحظه ها به انفجارى مقدس پیوند خورد. از «امـام آمـد» روزنامهها تا دمیدن صور انقلاب، ده روز، پربارتر از ده قرن گذشت.«وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ».
آسمان دل من آبیست
در نهان دل من سازیست
کوکست ولی همیشه خاموش است
جملگی خانه دل خالیست
آفتاب دل من سوزان
عاشقانه گرم فروزان
حس تردید با من است هر روز
یاز تبریزی و جوزان
با فلک من گویی در جنگم
جملگی او شیشه من سنگم
ناخوشم شکر زنده ام اکنون
قصه افتست و بادمجون...
عشقت نه خشم بود نه زیبایی
عشقت ستاره بود که می تابید
در خواب عاشقان
باری نجیب من
مهر تو گر نبود
سوزنده ی شبم
دیگر چه خلوتی
ستاره ی جانم بود
وقتی که خانه ات
زندان دیگیریست
وقتی سیاهکاران
راه تو را به روشنی جمع بسته اند
تنها تویی
که زنده بودن را
تعبیر می کنی
یک سوال از همه مردم دنیا
از مردم دنیا سوالی پرسیده شد و نتیجه آن جالب بود
سؤال از این قرار بود:
نظر خودتان را راجع به راه حل کمبود غذا در سایر کشورها
صادقانه بیان کنید؟
و جالب اینکه کسی جوابی نداد
چون در آفریقا کسی نمی دانست 'غذا' یعنی چه؟
در آسیا کسی نمی دانست 'نظر' یعنی چه؟
در اروپای غربی کسی نمی دانست 'کمبود' یعنی چه؟
و در آمریکا کسی نمی دانست 'سایر کشورها' یعنی چه؟
در اروپای شرقی کسی نمی دانست 'صادقانه' یعنی چه؟
پیشاپیش فرا رسیدن ماه محرم ، ماه پیروزی خون بر شمشیر را بر عاشقان آن حضرت تسلیت عرض می کنیم . به مناسبت این ماه مقدس اس ام های ویژه ای را آماده کرده ایم که در ادامه مطلب قابل مشاهده است.
نگاهت همچون باران است و قلبم همچون کویر... و می دانی که کویر بدون باران زنده است... پس برو بمیر
شما دنده عقب میرفتید!" حالا اتفاق جالبتری در اتوبان اصفهان رخ داده:
اگر کسی استعداد طبیعی داشته باشد باز هم باید برای موفقیت تمرین کند و آماده شود.
ساکت وساده وسبک بود،قاصدکی که داشت می رفت. فرشته ای به او رسیدوچیزی گفت. قاصدک بی تاب شد وهزار بار چرخید و چرخید وچرخید .قاصدک رو به فرشته کرد و گفت :
اما اگر باز هم قاصدکی را دیدی ،دیگر نگذار که بی خبر بگذارد و برود.از اوبپرس چه بود آن خبری که روزی فرشته ای به او گفت و او این همه بی قرار شد.